بازالغتنامه دهخدابازا. (اِ) نود استیر باشد، بموجب قرارداد زراتشت بهرام و هر استیری چهار مثقال است . (برهان ). وزنه ای که معادل است با نود استیر و هر استیری چهار مثقال است . (ناظم الاطباء) (دِمزن ) (آنندراج ) (هفت قلزم ).
بازاچلغتنامه دهخدابازاچ . (اِ) دایه ٔ ناف که بتازیش قابله گویند یعنی آن دایه که تعهد زچه کند.و آنان که با رای مهمله خوانند خطاست . (آنندراج ).
بائزالغتنامه دهخدابائزا. [ ءِ ] (اِخ ) محرف بیضاء از کلمه ٔ عربی بیضاء مأخوذ است . قصبه ایست در خطه ٔ اندلس از کشور اسپانیا در 40هزارگزی شمال جیان ، کلیساها و دیرهای فراوان و مدرسه ٔ مخصوص به ژزوئیت ها چشمه ٔ زیبا و دلکش دارد در زمان ملوک طوایفی اندلس مرکز حک
بازآیی ولتاژvoltage recoveryواژههای مصوب فرهنگستانبازگشت مقدار ولتاژ به مقداری نزدیک به ولتاژ پیش از کاهش یا فروپاشی (collapse) یا رفت ولتاژ
عودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی النخستین برگشتن، رجعت، برگشت، بازگشت، رجوع، بازآیی، بازآمدن، پسرفت، تنزل، افت، نشیب، سقوط، هبوط مراجعه، پسرفت نکس
قربانی کردنلغتنامه دهخداقربانی کردن . [ ق ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) قربان کردن . رجوع به قربان کردن شود : بر آنم گر تو بازآیی که در پایت کشم جانی از آن کمتر نشاید کرد در پای تو قربانی .سعدی .
بازآیی ولتاژvoltage recoveryواژههای مصوب فرهنگستانبازگشت مقدار ولتاژ به مقداری نزدیک به ولتاژ پیش از کاهش یا فروپاشی (collapse) یا رفت ولتاژ