واگشتلغتنامه دهخداواگشت . [ گ َ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) بازگشت . بازگشتن . مراجعت . رجوع : بل که سنگ و خاک و کوه و آب راهست واگشت نهانی با خدا. مولوی .وقت واگشت حدیبیه رسول
واگشت 1bounceواژههای مصوب فرهنگستانبرگشت پیام یا پیامنگار در شبکههای رایانهای، درصورتیکه به هر علت به دست گیرنده نرسد
واگشتنلغتنامه دهخداواگشتن . [ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) بازگردیدن . (آنندراج ).بازگشتن . مراجعت کردن . برگشتن . انصراف : رهی کان از شدن باشد نشیبی چو واگشتی همی باشد فرازی . ناصرخسرو.ن
پیام واگشتbounce messageواژههای مصوب فرهنگستانپیام هشدار گردانندة رایانامه (mailer demon) که نشانگر عدم تحویل رایانامه به گیرنده و واگشت آن به فرستنده است