26 فرهنگ

942 مدخل


مداوا

modāvā

درمان کردن؛ دوا کردن؛ معالجه کردن: ◻︎ فکر بهبود خود ای دل ز دری دیگر کن / درد عاشق نشود بِِه به‌ مداوای حکیم (حافظ: ۷۳۶).

درمان

تداوی، تشفی، چاره، درمان، درمانگری، شفا، علاج، معالجه

cure, remedy, therapy, treatment