مداوالغتنامه دهخدامداوا. [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) دواکردن . درمان کردن . مخفف مداوات است . (غیاث اللغات ). مداواة. رجوع به مداواة شود. || چاره . علاج . معالجه . درمان . (ناظم الاطب
مداوا شدنفرهنگ مترادف و متضاددرمانشدن، شفا یافتن، معالجه شدن، تشفی یافتن، علاج گشتن، تداوی شدن، بهبود یافتن، عاجشدن
مداواتلغتنامه دهخدامداوات . [ م ُ ] (ع مص ) مداواة. دوا کردن . درمان نمودن . (غیاث اللغات ). چاره کردن . دوا درمان کردن . معالجه کردن . اساوة. اساوت . دارو کردن بیمار را. (یادداشت
مداواةلغتنامه دهخدامداواة. [م ُ ] (ع مص ) کسی را دوا کردن . (زوزنی ). کسی را داروکردن . (تاج المصادر بیهقی ). درمان کردن کسی را و معاینه نمودن . (از منتهی الارب ). معالجه . معاینه
لایى لایى وُرداشتنگویش بختیاریمداواى گلودرد بدون استفاده از دارو (هنگام تورم گلو و احساس درد شخص باتجربهاى گوش بیمار را خوب مالش مىدهد و ناگهان مىکشد. اگر گوش صداى خفیفى دهد بدان معنى است که