تداویلغتنامه دهخداتداوی . [ ت َ ] (ع مص ) خویشتن رابه چیزی دارو کردن . (زوزنی ). خویشتن را دارو کردن به چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دوا کردن و درمان نمودن . (غیاث اللغا
تداویفرهنگ مترادف و متضاد۱. درمان، شفا، علاج، مداوا، معالجه، بهبودی، بهی ۲. درمان کردن، شفادادن، علاج کرن، مداوا کردن، معالجه کردن
تداویرلغتنامه دهخداتداویر. [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تدویر. (ناظم الاطباء) : اجسام ز اجرام و لطافت ز کثافت تدویر زمین را و تداویر زمان را.ناصرخسرو.رجوع به تدویر شود.
اصول تداویلغتنامه دهخدااصول تداوی . [ اُ ل ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) درمانشناسی . (لغات فرهنگستان ). رجوع به درمانشناسی شود.
تاویدگیلغتنامه دهخداتاویدگی . [ دَ / دِ ] (حامص ) حالت و کیفیت تاویده . رجوع به تاویدن و تابیدن شود.
تاویدنلغتنامه دهخداتاویدن . [ دَ ] (مص ) مبدل تابیدن . (فرهنگ نظام ). تابیدن . (ناظم الاطباء) (لسان العجم شعوری ج 1 ص 286). درخشیدن . (ناظم الاطباء). || پیچیدن . || گرم کردن . (نا
تداویرلغتنامه دهخداتداویر. [ ت َ ] (ع اِ) ج ِ تدویر. (ناظم الاطباء) : اجسام ز اجرام و لطافت ز کثافت تدویر زمین را و تداویر زمان را.ناصرخسرو.رجوع به تدویر شود.
اصول تداویلغتنامه دهخدااصول تداوی . [ اُ ل ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) درمانشناسی . (لغات فرهنگستان ). رجوع به درمانشناسی شود.