بی مداوالغتنامه دهخدابی مداوا.[ م ُ ] (ص مرکب ) (از: بی + مداوا) بی درمان . بی علاج . (یادداشت مؤلف ) : چه جای چاره چنین درد بی مداوا را؟ (از یادداشت مؤلف ). رجوع به مداوا شود.