بَرپوشbattle dressواژههای مصوب فرهنگستانلباس نظامی کوتاه که بالاتنه را میپوشاند و در کمر جمع میشود
بَرپوشgown, surgical gownواژههای مصوب فرهنگستانپوشش لباسمانند نفوذناپذیر و بلندی از نخ یا پلاستیک یا تلفیقی از هر دو که پزشکان و بیماران و مراجعان در اتاق عمل و مکانهایی که رعایت بهداشت در آنها بالاتر از سطح عادی است، میپوشند
بیروزلغتنامه دهخدابیروز. (اِ) فیروزه . سنگی باشد سبزرنگ شبیه به زمرد لیکن بسیار کم بها و کم قیمت . (برهان ) (از رشیدی ). سنگی باشد سبزرنگ و بعضی گفته اند شیشه ٔ کبودرنگ که به پیروزه مشتبه شود. (انجمن آرا) : چنان مستم چنان مستم من امروزکه فیروزه نمیدانم ز بیروز.<
بروزدیکشنری عربی به فارسیپيش رفتن , پيشرفتگي داشتن , جلو رفتن (بيشتر با يا مانندان بکارميرود) , پيش رفتگي , پيش امدگي , برجسته , قلنبه , واريز نشده
برپوشلغتنامه دهخدابرپوش . [ب َ ] (اِ مرکب ) جامه ای که روی جامه های دیگر پوشند مقابل زیرپوش . (یادداشت بخط مؤلف ). بالاپوش . روپوش .
پوشلغتنامه دهخداپوش . (اِ) جامه . لباس : تا چند کنی پوش ز پوشی کسان از جامه ٔ عاریت نشاید برخورد. نظام قاری (دیوان البسه ص 123).در دو بیت ذیل از فردوسی و اسدی پوش نیز بمعنی جامه و پوشش و لباس آمده