لغتنامه دهخدا
خسانیدن . [ خ َ دَ ] (مص ) به دندان ریش کردن . (از برهان قاطع) (از انجمن آرای ناصری ) (از آنندراج ) (یادداشت بخط مؤلف ) : دریا دو چشم و بر دل آتش همی فزایدمردم میان دریا و آتش چگونه پایدبی شک نهنگ دارد دل را همی خسایدترسم که ناگوارد کا