۱. ریزۀ کاه، علف خشک، و مانند آن؛ خار؛ خاشاک.
۲. [قدیمی، مجاز] انسان پست، فرومایه، ناکس، و زبون: ◻︎ بدان رسید که بر ما به زنده بودن ما / خدایوار همی منتی نهد هر خس (عسجدی: ۴۵).
۱. خار، خاشاک، علفخشک، کاه
۲. پست، فرومایه
۳. کاهو، کوک
brushwood, chaff, straw, twig