چمکلغتنامه دهخداچمک . [ چ َ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان اسفندقه ٔ بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت که در 100 هزارگزی جنوب ساردوئیه و یک هزارگزی خاور راه فرعی جیرفت به بافت واقع است . جلگه و معتدل است و 340 تن سکنه دارد. آبش از قن
چمکلغتنامه دهخداچمک . [ چ َ م َ ] (اِ) قوت و قدرت . (برهان ) (جهانگیری ) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : پایگه سخنوری یافتم از قبول توخود ز ازل بعون تو دست مراست این چمک . خواجه عمید لوبکی (از جهانگیری ).|| بیشی . افزونی .
چمکلغتنامه دهخداچمک . [ چ َ م َ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان دلفارد بخش ساردوئیه ٔ شهرستان جیرفت که در 100 هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه و 12 هزارگزی خاور راه مالرو جیرفت به ساردوئیه واقع است و5</
پیکرنماmock-upواژههای مصوب فرهنگستاننمونهای از هواگَرد یا سایر تجهیزات که معمولاً در اندازۀ واقعی طراحی و ساخته میشود و پس از بررسی و مطالعه بر روی آن، هواگَرد یا وسیلۀ مورد نظر اصلی ساخته میشود
mockدیکشنری انگلیسی به فارسیخجالت کشیدم، تمسخر، مسخره کردن، تقلید در اوردن، استهزاء کردن، دست انداختن، عقیم کردن، خندیدن، تقلیدی