۱. مثل؛ مانند؛ نمودار.
۲. مقدار کمی از چیزی که به کسی نشان بدهند.
۳. (صفت) دارای ویژگیهای برجسته؛ ممتاز: معلمِ نمونه.
۴. (صفت) ازکارافتاده.
۵. (صفت) [قدیمی، مجاز] زشت.
۶. (صفت) [قدیمی، مجاز] ناتمام؛ ناقص.
۱. الگو، سرمشق، مدل
۲. اسوه
۳. انموذج، شبیه، مانند، مثل، همانند
۴. قیاس، نمودار
case, demo, epitome, example, exemplar, exemplary, exemplification, foretaste, illustration, instance, ism _, item, lead, token, model, mold, pattern, quintessence, quintessential, representation, representative, sample, specimen, swatch, taste, type, type _, typical, version