دانکلغتنامه دهخدادانک . [ ] (اِ) امین الدوله گوید تخمی است شبیه به تودری سرخ و از آن ریزه تر و گیاه او بقدر شبری و در کوههای طبرستان و نواحی آن یافت میشود. گرم و تر و جهت علل بل
دانکلغتنامه دهخدادانک . [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان خرقان شرقی بخش آوج شهرستان قزوین . واقع در 36000گزی خاور آوج . سردسیر است و دارای 813 سکنه . آب آن از رودخانه ٔ سنگاوین است
دانکلغتنامه دهخدادانک . [ ن َ ] (اِ مصغر) مصغر دانه است مرکب از دانه و کاف تصغیر. || دانه باشد. (اوبهی ). مطلق دانه را گویند اعم از گندم و جو و ماش و عدس و غیره . (برهان ). دان
دانکلغتنامه دهخدادانک . [ ن ُ ] (اِ) آن باشد که به وقت دندان برآوردن اطفال اقسام دانه ها از جنس گندم و جو و ماش و عدس و امثال آنها را با کله و پاچه ٔ گوسفند بپزند و بخانه های دو
دانَکpyrenoidواژههای مصوب فرهنگستانساختاری کوچک و بیرنگ در سبزدیسۀ برخی از جلبکها که نشاسته در آن تشکیل و ذخیره میشود
دانک داجیلغتنامه دهخدادانک داجی . (اِخ ) حاکم سرحد ممالک ختا و مرز متصرفات شاهرخ میرزا فرزند امیرتیمور گورکان . و این مرد در شانزدهم شعبان سال 828 فرستادگان امیر شاهرخ بدربار ختا را
دانک داجیلغتنامه دهخدادانک داجی . (اِخ ) حاکم سرحد ممالک ختا و مرز متصرفات شاهرخ میرزا فرزند امیرتیمور گورکان . و این مرد در شانزدهم شعبان سال 828 فرستادگان امیر شاهرخ بدربار ختا را