لغتنامه دهخدا
مقیش . [ م ُ ق َی ْ ی َ ] (اِ) تارهای نقره که آن را پهن کرده باشند. (غیاث ) . تار زر و نقره که آن را پهن کرده درکشیده که نوعی از دوخت است بکار برند، و سازنده ٔ آن را مقیش گر گویند. (آنندراج ). دارای تارهای نقره و زر : خلعت محمدپاشا از قبای زربفت طلاباف