ممتحشلغتنامه دهخداممتحش . [ م ُ ت َ ح ِ ] (ع ص ) سوخته شونده . (آنندراج ). سوخته شده . (ناظم الاطباء). سوخته . رجوع به امتحاش شود.
ممتهجلغتنامه دهخداممتهج . [ م ُ ت َ هَِ ] (ع ص ) کشیده شده خون . (ناظم الاطباء). آنکه خون او کشیده شده . و رجوع به امتهاج شود.
ممتشلغتنامه دهخداممتش . [ م ُ ت َش ش ] (ع ص ) نعت فاعلی ازامتشاش . رجوع به امتشاش شود. || دزد ویران کننده . (ناظم الاطباء).
ممتسیلغتنامه دهخداممتسی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) تشنه . (ناظم الاطباء).تشنه شونده . (از منتهی الارب ). رجوع به امتساء شود.
ممتشیلغتنامه دهخداممتشی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) آنکه دارای مواشی بسیارزه می گردد. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دارنده ٔ مواشی پراولاد. رجوع به امتشاء شود.