کربللغتنامه دهخداکربل . [ ک َ ب َ ] (ع اِ) گیاهی است که گلش سرخ و درخشان و روشن باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گیاهی که گلش سرخ درخشان و روشن است . (ناظم الاطباء).
کرابیللغتنامه دهخداکرابیل . [ ک َ ] (ع اِ) ج ِ کِربال . (اقرب الموارد). (ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به کربال شود.
رباط قرابللغتنامه دهخدارباطقرابل . [ رُ طِ ق َ ب ِ ] (اِخ ) رابینو گوید: رباط قرابل به ارتفاع 4200 پا دهکده ای است در 52میلی بجنورد بین راه گرگان به استرآباد. این ده دارای ده خانه است که در جوار رباط سنگی ساخته شده و رباط اصلی توسط
کرباللغتنامه دهخداکربال . [ ک ِ ] (ع اِ) کمان نداف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). کمان پنبه زن . ج ، کرابیل . (مهذب الاسماء). || آنچه با آن گندم پاک کنند. ج ، کَرابیل . (از اقرب الموارد). رجوع به غربال شود.