صفوتلغتنامه دهخداصفوت . [ ص َ وَ ] (ع اِ) صفوة. خالص و برگزیده ٔ چیزی : چون خاک و هوا را بشود رتبت و صفوت چون چرخ و زمین را بجهد راحت و آرام . مسعودسعد.چون ز راه صدق و صفوت نز من آید نز شماصدق بوذر داشتن یا عشق سلمان داشتن .<br
شفودلغتنامه دهخداشفود. [ ش َ ] (ص ) هر چیز نهی شده در مذهب و نامشروع . (ناظم الاطباء). حرام که ضد حلال است . (از شعوری ج 2 ورق 119).
شفوتلغتنامه دهخداشفوت . [ ش ِ ] (اِ) دیو به شکل انسان . (ناظم الاطباء). غول بیابانی . (از شعوری ج 2 ورق 141). || اهرمن . (ناظم الاطباء) (از شعوری ج 2 ورق 141
سفودلغتنامه دهخداسفود. [ س َف ْ فو ] (ع اِ) میخ آهنین بریان کن و آن رابه فارسی باب زن خوانند. (منتهی الارب ). سیخ که آن راباب زن گویند. (آنندراج ) (غیاث ). میخ آهنی . (دهار). || چوب آتشکار. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
علی صفوتلغتنامه دهخداعلی صفوت . [ ع َ ص َف ْ وَ ] (اِخ ) ابن محمد خربوطلی میقاتی . او راست : شموس الادلة فی بیان سمت القبلة، که در سال 1319 هَ . ق . پس از مرگ مؤلف به چاپ رسید. (از معجم المؤلفین از فهرس المؤلفین بالظاهریة).
صفوت پاشالغتنامه دهخداصفوت پاشا. [ ص َ وَ ] (اِخ ) یکی از وزرای بزرگ دوره ٔ سلطان عبدالحمیدخان است که به رتبه ٔ صدارت عظمی رسیده . پدر وی محمد خلوص آغا از مباشران و مدیر کلهای بعض قضاها بود. صفوت به سال 1230 در استانبول متولد شد و به سال <span class="hl" dir="ltr"
علی صفوتیلغتنامه دهخداعلی صفوتی . [ع َ ی ِ ص َف ْ وَ ] (اِخ ) ابن احمد خیالی بن ابراهیم گلشنی . مشهور به صفوتی . وی صوفی و شاعر و از اهل طریقت بود و تصدی امور زاویه ٔ جده را در مصر بعهده داشت . و در سال 1005 هَ . ق . درگذشت . او را دیوان شعری است . (از معجم المؤل
علی صفوتلغتنامه دهخداعلی صفوت . [ ع َ ص َف ْ وَ ] (اِخ ) ابن محمد خربوطلی میقاتی . او راست : شموس الادلة فی بیان سمت القبلة، که در سال 1319 هَ . ق . پس از مرگ مؤلف به چاپ رسید. (از معجم المؤلفین از فهرس المؤلفین بالظاهریة).
صفوت پاشالغتنامه دهخداصفوت پاشا. [ ص َ وَ ] (اِخ ) یکی از وزرای بزرگ دوره ٔ سلطان عبدالحمیدخان است که به رتبه ٔ صدارت عظمی رسیده . پدر وی محمد خلوص آغا از مباشران و مدیر کلهای بعض قضاها بود. صفوت به سال 1230 در استانبول متولد شد و به سال <span class="hl" dir="ltr"
علی میقاتیلغتنامه دهخداعلی میقاتی . [ ع َ ی ِ می ] (اِخ ) (علی صفوت ...) ابن محمد خربوطلی میقاتی . رجوع به علی صفوت شود.
علی خربوطلیلغتنامه دهخداعلی خربوطلی . [ ع َ ی ِ خ َ ] (اِخ ) ابن محمد خربوطلی میقاتی (علی صفوت ...). رجوع به علی صفوت شود.
ویژگیلغتنامه دهخداویژگی . [ ژَ / ژِ ] (حامص ) صفا. صفوت . || خصوصیت . اختصاص . || خلوص . پاکی . || بی عیبی . بی غشی . (آنندراج ).
صفوت پاشالغتنامه دهخداصفوت پاشا. [ ص َ وَ ] (اِخ ) یکی از وزرای بزرگ دوره ٔ سلطان عبدالحمیدخان است که به رتبه ٔ صدارت عظمی رسیده . پدر وی محمد خلوص آغا از مباشران و مدیر کلهای بعض قضاها بود. صفوت به سال 1230 در استانبول متولد شد و به سال <span class="hl" dir="ltr"
علی صفوتلغتنامه دهخداعلی صفوت . [ ع َ ص َف ْ وَ ] (اِخ ) ابن محمد خربوطلی میقاتی . او راست : شموس الادلة فی بیان سمت القبلة، که در سال 1319 هَ . ق . پس از مرگ مؤلف به چاپ رسید. (از معجم المؤلفین از فهرس المؤلفین بالظاهریة).