عرقperspiration 2, sweat, sudorواژههای مصوب فرهنگستانمایعی که از غدۀ عرق پستانداران ترشح میشود و دارای دو وظیفۀ عمده دفع مواد زائد نیتروژندار و تنظیم دمای بدن است
صدر صدورلغتنامه دهخداصدر صدور. [ ص َ رِ ص ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رئیس رؤساء. بزرگ بزرگان : بشنو از اخبار آن صدر صدورلاصلوة تم الا بالحضور. مولوی .رجوع به صدر شود.
شیدورلغتنامه دهخداشیدور. [ شیدْ وَ ] (ص مرکب ) رخشنده و رخشان . در زرتشتنامه آنجا که سخن از اسب گشتاسب آمده است اسب شیدور خوانده شده یعنی روشن و درخشان . (از فرهنگ ایران باستان ص 259).
سدیورلغتنامه دهخداسدیور. [ س َ دی وَ ] (اِخ ) از قراء مرو است . (معجم البلدان ). نام شهری است بهندوستان . (فرهنگ اسدی نخجوانی ) : وآن پول سدیور ز همه بار عجب ترکز هیکل او کوه شود ساحت بیدا.عنصری .