لغتنامه دهخدا
دث . [ دَث ث ] (ع اِ) باران خرد. مطر ضعیف . (اقرب الموارد). باران ضعیف . باران ریزه و ضعیف . (منتهی الارب ). دثاث . || رمی مقارب از پس جامه . (منتهی الارب ). تیراندازی از نزدیک از پس جامه : دث الصید الصیاد؛ تیر انداخت صیاد مقارب آن شکار را از پس جامه . (ناظم الاطباء). || ضرب