عورتلغتنامه دهخداعورت . [ ع َ رَ ] (ع اِ) عورة. امری که شخص از آن شرم دارد. (فرهنگ فارسی معین ). کار زشت : تو عورت جهل را نمی بینی آنگاه شود به چشم تو پیدا. ناصرخسرو.گفت تو دانی
عورتفرهنگ انتشارات معین(عُ رَ) [ ع . عورة ] (اِ.) 1 - آلت تناسلی ، شرمگاه . 2 - امری که انسان از آن شرم داشته باشد.
عورتفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. امری که انسان از آن شرم داشته باشد.۲. عضوی که انسان از روی شرموحیا میپوشاند؛ هرچه موضع ستر باشد.۳. آلت تناسلی؛ شرمگاه؛ شرمجای.۴. [مجاز] جنس زن.
عورت پوشلغتنامه دهخداعورت پوش . [ ع َ / عُو رَ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) عورت پوشنده . آنچه مواضع مستقبح الذکر را بپوشاند. (فرهنگ فارسی معین ). تنبان و زیرجامه و ازار. (ناظم الاطباء) :
عورت پوشلغتنامه دهخداعورت پوش . [ ع َ / عُو رَ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) عورت پوشنده . آنچه مواضع مستقبح الذکر را بپوشاند. (فرهنگ فارسی معین ). تنبان و زیرجامه و ازار. (ناظم الاطباء) :
عَوْرَاتِفرهنگ واژگان قرآنعورتها - عيبها - آنچه بايد پوشيده و مخفي گردد (جمع عورت و عورت به معناي عيب است ، و اگر آن را عورت ناميدهاند ، چون هر کس عار دارد از اينکه آن را هويدا کند ، و ش
فَرْجَهَافرهنگ واژگان قرآنعورتش - شرمگاهش (کلمه فرجه و فرج به معناي شکاف در ميان دو چيز است که با آن از عورت کنايه آوردهاند ، و در قرآن کريم هم که سرشار از اخلاق و ادب است هميشه اين کناي