خضوفلغتنامه دهخداخضوف . [ خ َ ] (ع ص ) بسیار تیزدهنده . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
خذوفلغتنامه دهخداخذوف . [ خ َ ] (ع ص ، اِ)ماده خر تیزرو. || ماده خری که از فربهی ناف آن بزمین برسد. (از منتهی الارب ) (تاج العروس ) (از اقرب الموارد). || ماده خری که از تیزروی وی سنگریزه بجهد. (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ).
خدیولغتنامه دهخداخدیو. [ خ ِ ی ْ وْ ] (اِخ ) لقبی است اسماعیل پاشا چهارمین امیر و حاکم از سلسله ٔ خدیوان مصر را.
خذولغتنامه دهخداخذو. [ خ َ ] (ع مص ) آب دهان انداختن . لغتی در خذو. خیو. (یادداشت بخط مؤلف ). رجوع به کلمه ٔ خدو شود.
خذولغتنامه دهخداخذو. [ خ َذْوْ ] (ع ص ) سست گردیدن . (از منتهی الارب ) (از تاج العروس ). سست شدن . || فروتنی کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || آگنده شدن گوشت و پر گردیدن آن . (منتهی الارب ).
خدفلغتنامه دهخداخدف . [ خ َ ] (ع اِمص ) تیزروی با گامهای نزدیک بهم . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). || (اِ) سکان کشتی . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). دنباله ٔ کشتی . (از تاج العروس ) (از متن اللغة).