بذرالبنجفرهنگ فارسی عمیدگیاهی خودرو با گلهای زردرنگ و دانههایی به شکل لوبیا که مصرف دارویی دارد؛ بنگدانه؛ ژوسکیام.
هی ی سیامینلغتنامه دهخداهی ی سیامین . [ هی ُ ] (اِ) ماده ای است سمی از بذرالبنج . (یادداشت مؤلف ). رجوع به هیوسیامین شود.
فلونیلغتنامه دهخدافلونی . [ ف َ ] (اِ) فلونیا. (فرهنگ فارسی معین ). معجونی است مکیف که افیون و بذرالبنج در آن داخل کنند. (غیاث از مصطلحات ). رجوع به فلونیا شود.
مجمدلغتنامه دهخدامجمد. [ م ُ ج َم ْ م ِ ] (ع ص ) یخ زننده . منجمد شونده . افسرنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به تجمید شود. || داویی را گویند که ضد محلل باشد و آن مخصوص داروهای بارد و قابض است مانند بذرالبنج و نشاسته . (از مخزن الادویه ).
بنگ دانهلغتنامه دهخدابنگ دانه . [ ب َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) گیاهی است از تیره ٔ بادنجانیان که علفی و دوساله است . و ارتفاعش بین 40 تا 60 سانتی متر است و برگهایش پوشیده از کرک و چسبنده است . گل آ