راسنلغتنامه دهخداراسن . [ س َ ] (اِ) درختی است که آن را پیلگوش گویند و آن دوایی است نافع گزندگی جانوران . (آنندراج ) (انجمن آرا). نباتی است حقیر که بوی آن چون بوی سیر باشد . (صحاح الفرس ). گیاه دوایی است که بوی ناخوش دارد. (غیاث اللغات ). پیاز خودرست . (دهار). تاتران و سوسن کوهی . (بحر الجواه
راسنفرهنگ فارسی عمیدگیاهی خودرو با برگهای پهن، گلهای کبودرنگ، و دانههای ریز که در گذشته مصرف دارویی داشته؛ سوسن کوهی؛ زنجبیل شامی.
راسنلغتنامه دهخداراسن . [ ] (اِخ ) شهری است از حبشه برکران دریا و مستقر ملکی است . (حدود العالم ص 112).
راشنلغتنامه دهخداراشن . (اِخ ) نام جد افراسیاب است . صاحب مجمل التواریخ آرد: افراسیاب بن بشنک بن راشن بن زادشم ابن توربن افریدون . (مجمل التواریخ والقصص ص 28).
راسینلغتنامه دهخداراسین . (اِخ ) ژان .شاعر فرانسوی (1639 - 1699م .) وی در شان پانی واقع در ناحیت فرته میلون بدنیا آمد و در پورروایال شاگرد گوشه نشینان گشت . پدر و مادرش میخواستند که او کشیش یا وکیل مرافعه گردد اما راسین شاعر ا
راسینلغتنامه دهخداراسین . (اِخ ) شهری است در ایالت ویسکانسن از ممالک متحده ٔ آمریکا، که در کنار دریاچه ٔ میشیگان و در دهانه ٔ رودخانه ٔ روت و 56هزارگزی شیکاگو واقعست و برطبق آمار سال 1950 م . دارای 7
راشنلغتنامه دهخداراشن . [ ش ِ ] (ع ص ) آرامنده و ثابت . (منتهی الارب ). آرامنده . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || ثابت و برجای . (منتهی الارب ). || ثابت و برجای و برقرار. (ناظم الاطباء). || (اِ) زر اندکی که استاد بعد از اجرت بطریق انعام بشاگرد دهد و به فارسی آن را شاگردانه گویند. (منتهی الارب )
اصل راسنلغتنامه دهخدااصل راسن . [ اَ ل ِ س َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اصل الراسن و راسن شود.
حب الراسنلغتنامه دهخداحب الراسن . [ ح َب ْ بُرْ را س ِ ] (ع اِ مرکب ) صاحب تحفه گوید: دانه ایست شبیه به مویزج و ملسا و غلافی دارد شبیه به قرطم و پهن و با اندک تندی و عطریت و گل نبات او شبیه به سوسن . و راسن درحرف راء مذکور است . در دوم گرم و خشک و مبهی و مقوی موی و مانع ریختن آن و جهت امراض بارده
مراسنلغتنامه دهخدامراسن . [ م َ س ِ ] (ع اِ) ج ِ مرسن ، به معنی انف و بینی است . (از متن اللغة). رجوع به مرسن شود.
اصل الراسنلغتنامه دهخدااصل الراسن . [ اَ لُرْ را س َ] (ع اِ مرکب ) نوعی از فیلجوش است و بترکی اُنذر گویند. (تحفه ). و در فهرست مخزن الادویه آمده است : بیخ نوعی فیلجوش است که بترکی انذر نامند. ترکان آنرا انذر خوانند و آن نوعی از فیلجوش است و در... راسن گفته شود. (اختیارات بدیعی ). بیخ زنجبیل شامی و