پیستولهفرهنگ فارسی معین(لِ) [ فر . ] (اِ.) 1 - اسلحة کمری گرم ، هفت تیر، تپانچه . 2 - دستگاهی که با آن رنگ را می پاشند، اسپری . 3 - نوعی خط کش که برای ترسیم منحنی های نامنظم به کار می رود.
شثولةلغتنامه دهخداشثولة. [ ش ُ ل َ ] (ع مص ) شثل . درشت گردیدن و ستبر شدن انگشتان . (از اقرب الموارد). رجوع به شثل شود.
ستالهلغتنامه دهخداستاله . [ س ُ ل َ / ل ِ ] (ع ص ،اِ) بلایه و ردی از هر چیزی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). الرذالة و النفایة من کل شی ٔ. (المنجد).
ساتالیالغتنامه دهخداساتالیا. (اِخ ) نامی است که بازرگانان مغربی به علایا = ادالیا میدادند و آن را علأالدین سلجوقی در محل خرابه های کراسِسیوم بنا کرده بود و مهم ترین بندر جنوب اناطولی بشمار میرفت . رجوع به ترجمه ٔ سرزمینهای خلافت شرقی ص 160 و ترجمه ٔ سفرنامه ٔ ا
پیشتولغتنامه دهخداپیشتو. [ ت َ / تُو ] (اِ) پیشتاب . پیستوله . رولور. طپانچه . رجوع به پیستوله و پیشتاب شود.
پیشتابلغتنامه دهخداپیشتاب . (اِ)پیشتو. صورتی از کلمه ٔ پیستوله . رجوع به پیستوله شود. طپانچه . آلتی آتشی کوچک . رولور یا رولوه ٔ لوله بلند. تپانچه . قسمی شش لول .
پیستلهلغتنامه دهخداپیستله . [ ت ُ ل ِ ] (فرانسوی ، اِ) پیستوله . از سلاحهای ناریه ٔ دستی . طپانچه . و این نام بدانجهت آنرا داده اند که گویند نخست بار در شهر پیستوای ایتالیا ساخته شده است .
طپانچهفرهنگ مترادف و متضاد۱. اسلحه کمری، پارابلوم، تپانچه، پیستوله، هفتتیر ۲. سیلی، لطمه ۳. سیلی زدن ۴. لطمه زدن