شباهنگلغتنامه دهخداشباهنگ . [ ش َ هََ ] (اِ مرکب ) شب آهنگ . قصدکننده به وقت شب . (غیاث اللغات ). بقصد آمدن در شب . قصد کردن کاری در شب . (فرهنگ نظام ). || شبانگاه . (فرهنگ خطی ) (غیاث اللغات ) (انجمن آرا). || خانه ٔدهقانی . (ناظم الاطباء). || بلبل ، که مرغ سحرخوان است . چون بلبل در بین الطلوعی
شباهنگفرهنگ فارسی عمید۱. (زیستشناسی) مرغ سحر؛ مرغ سحرخوان؛ بلبل.۲. (نجوم) ستارۀ صبح؛ ستارۀ کاروانکش؛ شعری: ◻︎ چو یک بهره از تیرهشب درگذشت / شباهنگ بر چرخ گردان بگشت (فردوسی: ۲/۱۲۲).
شباهنگفرهنگ نامها(تلفظ: šabāhang) (= شب آهنگ) (در قدیم) (در نجوم) شِعرای یمانی ، ستارهی بامدادی ، ستارهی سهیل ؛ نام پرندهای (بلبل) ، شب آهنگ کننده ، مرغ سحر ، مرغ سحرخوان .
شباهنگ رازیلغتنامه دهخداشباهنگ رازی . [ ش َ هََ گ ِ ] (اِخ ) نام وی میرزا سیدعلی از نجبا و سادات تهران بود. در آغاز کسب میکرد سپس آن را رها کرد و به فراگرفتن کمال و اخلاق پرداخت تا آنکه در اندک مدتی به حکم ذوق فطری که داشت یکی از فحول شعرای فصیح زمان خود گشت . و اغلب اشعار او درمدح ائمه (ع ) است . و
سبوهینلغتنامه دهخداسبوهین . [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین واقع در 3000 گزی باختر معلم کلایه . هوای آن سرد و دارای 368 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غلات ، لوبیا،
شباهنگاملغتنامه دهخداشباهنگام . [ ش َ هََ / هَِ ](اِ مرکب ، ق مرکب ) شبان هنگام . وقت شب . عشاء. (مقدمه ٔ التفهیم ص قسط). در شب . هنگام و وقت شب . (ناظم الاطباء) : شباهنگام نو پدید آید به اول ماه . (التفهیم ). پدید آیند به مغرب شباهنگام .
شباهنگ رازیلغتنامه دهخداشباهنگ رازی . [ ش َ هََ گ ِ ] (اِخ ) نام وی میرزا سیدعلی از نجبا و سادات تهران بود. در آغاز کسب میکرد سپس آن را رها کرد و به فراگرفتن کمال و اخلاق پرداخت تا آنکه در اندک مدتی به حکم ذوق فطری که داشت یکی از فحول شعرای فصیح زمان خود گشت . و اغلب اشعار او درمدح ائمه (ع ) است . و
بلبلفرهنگ مترادف و متضاد۱. عندلیب، هزار، هزارآوا، هزاردستان، شبخوان، شباهنگ ≠ زاغ، زغن ۲. روان ۳. پرحرف
کاروانکشلغتنامه دهخداکاروانکش . [ کارْ / رِ ک ُ ] (اِخ ) (ستاره ٔ...) ستاره ٔ بحری . شعری . شباهنگ . (برهان قاطع). || زهره .
Siriusدیکشنری انگلیسی به فارسیسیریوس، شباهنگ، صورت فلکی شعرای یمانی، سگ سیف الجبار، ستاره کاروان کش در کلب اکبر
شباهنگ رازیلغتنامه دهخداشباهنگ رازی . [ ش َ هََ گ ِ ] (اِخ ) نام وی میرزا سیدعلی از نجبا و سادات تهران بود. در آغاز کسب میکرد سپس آن را رها کرد و به فراگرفتن کمال و اخلاق پرداخت تا آنکه در اندک مدتی به حکم ذوق فطری که داشت یکی از فحول شعرای فصیح زمان خود گشت . و اغلب اشعار او درمدح ائمه (ع ) است . و
شباهنگاملغتنامه دهخداشباهنگام . [ ش َ هََ / هَِ ](اِ مرکب ، ق مرکب ) شبان هنگام . وقت شب . عشاء. (مقدمه ٔ التفهیم ص قسط). در شب . هنگام و وقت شب . (ناظم الاطباء) : شباهنگام نو پدید آید به اول ماه . (التفهیم ). پدید آیند به مغرب شباهنگام .