برگوکلغتنامه دهخدابرگوک . [ ب َ] (اِ) عمارت و قصر. (آنندراج ). بنا و عمارت . (ناظم الاطباء). در مآخذ دیگر که در دسترس بود دیده نشد.
بروقلغتنامه دهخدابروق . [ ب َ ] (ع ص ) بارق . مبرق : ناقة بروق ؛ ناقه که دم بلند کند که آبستنی نماید و آبستن نباشد. (از منتهی الارب ). و رجوع به بارق و مبرق شود.
بروقلغتنامه دهخدابروق . [ ب َرْ وَ ] (ع اِ) گیاهی است که هرگاه ابر بیند سبز گردد. (از منتهی الارب ). درخت ضعیفی است که گویند هرگاه آسمان ابری شود سبز میگردد بدون اینکه باران ببارد. واحد آن بروقة. (از اقرب الموارد). و رجوع به بَروَقة شود.