کردنشینلغتنامه دهخداکردنشین . [ ک ُ ن ِ] (ن مف مرکب ) حوزه ای که محل اقامت کردان است . (فرهنگ فارسی معین ). سرزمینی که ساکنان آن کردان باشند.
رواندوزلغتنامه دهخدارواندوز. [ رَ ] (اِخ ) از بلاد کردنشین عراق است . (کرد و پیوستگی نژادی و تاریخی او تألیف رشیدیاسمی ص 20). مرکز فرهنگی و علمی قوم کرد در ولایت موصل عراق است . (از اعلام المنجد).
زهاولغتنامه دهخدازهاو. [ زَ ] (اِخ ) دهی از ناحیه ٔ کردنشین کرمانشاهان و همان زهاب حالیه است . (از وفیات معاصرین بقلم علامه ٔ قزوینی مجله ٔ یادگار سال پنجم شماره ٔ 1 و 2). رجوع به ماده ٔ بعد شود.
کرکوکلغتنامه دهخداکرکوک . [ ک َ ] (اِخ ) شهر زیبایی در شمال عراق . قلعه ٔ آن بر سر تلی واقع و خود شهر در اطراف قلعه قرار دارد. (حواشی جهانگشای نادری چ انوار ص 651). این شهر کردنشین و از مراکز استخراج و تصفیه نفت است . 65هزار ت