پیوندپذیرلغتنامه دهخداپیوندپذیر. [ پ َ / پ ِ وَ پ َ ] (نف مرکب ) خورای پیوند. درخور و لایق پیوند. که قابلیت پیوند دارد. که پیوند قبول تواند کرد.
پندپذیرلغتنامه دهخداپندپذیر. [ پ َ پ َ ] (نف مرکب ) که قبول اندرز و نصیحت کند. متّعظ : نیک خواهان دهند پند ولیک نیکبختان بوند پندپذیر.عجب از عقل کسانی که مرا پند دهندبرو ای خواجه ک
ظرفیت کل آهنگیریtotal iron-binding capacity, TIBCواژههای مصوب فرهنگستانمعیار پیوندپذیری پلاسمای خون با یونهای آهن سهظرفیتی
عنتلغتنامه دهخداعنت . [ ع َ ن ِ ] (ع ص ) استخوان پیوندپذیرفته ٔ بازشکسته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). استخوانی که پس از شکسته بندی ، شکافته و شکسته باشد. (از اقرب الموارد).
معنتلغتنامه دهخدامعنت . [ م ُ ن َ ] (ع ص ) استخوان پیوندپذیرفته ٔ بازشکسته . (منتهی الارب ). استخوان پیوندپذیرفته بعد شکسته . (آنندراج ). استخوان شکسته شده بعد از پیوند پذیرفتن
عنتلغتنامه دهخداعنت . [ ع َن َ ] (ع مص ) شکافته و شکسته گردیدن استخوان پیوندپذیرفته . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).شکافته و شکسته شدن استخوان بعد از شکسته بند