چمتوکشلغتنامه دهخداچمتوکش . [ چ َ ک َ ] (اِخ ) دهی جزء دهستان اشکور پایین بخش رودسر شهرستان لاهیجان که در 4 هزارگزی جنوب رودسر و 7 هزارگزی جنوب سی پل واقع است . کوهستانی و سردسیر است و 105 تن س
متوقزلغتنامه دهخدامتوقز. [ م ُ ت َ وَق ْ ق ِ ] (ع ص ) بی قرار و بی آرام که خواب نبرد. (از منتهی الارب ). بی قرار و غلطان در بستر که خواب نرود. (ناظم الاطباء). متوفز. (محیط المحیط). تصحیف متوفزبا فاء. (از اقرب الموارد). و رجوع به متوفز شود.
متوقشلغتنامه دهخدامتوقش . [ م ُ ت َ وَق ْ ق ِ ] (ع ص ) جنبنده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به توقش شود.
متوکزلغتنامه دهخدامتوکز. [ م ُ ت َ وَک ْ ک ِ ] (ع ص ) پر شده . (ناظم الاطباء). || آماده ٔبدی گشته . || حاضر خدمت و مواظب خدمت . (ناظم الاطباء). آماده و مهیا. (از اقرب الموارد). || آن که چشم داشت چیزی دارد. (ناظم الاطباء).
متوقصلغتنامه دهخدامتوقص . [ م ُ ت َ وَق ْ ق ِ ] (ع ص ) اسب که جهجهان راه رود. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).اسب سخت لگام . (ناظم الاطباء). و رجوع به توقص شود.
متواکظلغتنامه دهخدامتواکظ. [ م ُ ت َ ک ِ ] (ع ص ) کار درهم و شوریده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). و رجوع به تواکظ شود.