امیدوار، مترقب، متوقع، منتظر، نگران، چشمانتظار
چشمبهراه، منتظر
آرزومند، چشمبهراه، متوقع، مرجو، منتظر ≠ مایوس، نومید
چشمبهراه، درصدد، چشمانتظار، مترصد، مراقب، منتظر، نگرنده
امیدوار، چشمبهراه، درکمین، کمینگر، گوشبهزنگ، مترقب، متوقع، مراقب، منتظر
۱. آرزومند، امیدوار ۲. چشمبهراه، منتظر ۳. توقعدار، پرتوقع ۴. زیادهخواه