چاپ محدود امضاشدهsigned limited edition, signed edition, autographed editionواژههای مصوب فرهنگستانچاپ محدود با امضای نویسنده یا تصویرگر
پایة تیرک دهانهhatch carrier, hatch socket, beam socket, hatch beam shoeواژههای مصوب فرهنگستانهریک از پایههای دو طرف انبار که تیرکهای دهانه را نگه میدارد
زبانهای هستهآغازhead-first languages, head-initial languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در ابتدای آن قرار میگیرد
زبانهای هستهپایانhead-last languages, head-final languagesواژههای مصوب فرهنگستانزبانهایی که در آنها هستۀ گروه در انتهای آن قرار میگیرد
نقشههای چونساختas-built drawings, as-builts, record drawingsواژههای مصوب فرهنگستاننقشههایی که پیمانکار پس از پایان کار و مطابق با اجرای واقعی کار تهیه میکند
چاپفرهنگ فارسی عمید۱. تکثیر و تولید نوشته به تعداد زیاد.۲. نقش کردن تصویر یا نوشته برروی کاغذ یا پارچه.۳. تولید و انتقال فیلم بر روی کاغذ عکاسی.۴. (اسم) تمامی نسخههای یک کتاب که در یک زمان منتشر میشود: چاپ دوم کتاب.
چاپلغتنامه دهخداچاپ . (اِ) طبع. باسمه . عملی است که بواسطه ٔ آن میتوان از روی یک نوشته چند نسخه ٔ شبیه به آن تهیه کرد. (لغات نو فرهنگستان ). طبع و باسمه و تافت و انطباع و تافتگی از روی خط و نوشته . (ناظم الاطباء)؛ چاپ اول ، طبع نخستین کتابی ؛ چاپ عبدالرحیم ، طبع او. چاپ سنگی و چاپ سربی و چاپ
چاپprint 1واژههای مصوب فرهنگستانیکی از زیرگزینههای پرونده که برای چاپ پروندۀ مورد نظر به کار میرود متـ . چاپ کردن
پیچاپلغتنامه دهخداپیچاپ . (اِخ ) دهی واقع درپنج فرسنگ بیشتر میانه ٔ شمال و مغرب باشت . (فارسنامه ٔ ناصری ). || محلی به مشرق کوه گیلویه . || (رودخانه ٔ...) رودی که آب آن از چشمه ٔ ویلکان و چشمه ٔ نمک سرگرفته و بهم پیوسته از پیچاپ کوه گیلویه میگذرد و بنام رودخانه ٔ پیچاب موسوم میشود.
چاپاچاپلغتنامه دهخداچاپاچاپ . (ترکی ، اِ مرکب ) چاپیدنی بر چاپیدنی . چپاولی در پی چپاولی : مگر چاپا چاپ است (از ترکی چاپ ها چاپ : غارت کن ، هین غارت کن ).
چپچاپلغتنامه دهخداچپچاپ . [ چ َ ] (اِ صوت ) صدا و آواز بوسه را گویند. (برهان ). آواز بوسه ٔ پی درپی است . (انجمن آرا) (آنندراج ). آواز بوسه بود. (جهانگیری ). صدا و آواز بوسه . (ناظم الاطباء). چپ چپ :غلغل قرابه و چپچاپ بوس جزبز قلیه فش شلواربند.سعدی .
سپیچاپلغتنامه دهخداسپیچاپ . [ س َ ] (اِخ ) نام شهری از ترکستان . (آنندراج ) (غیاث ). رجوع به سپنجاب و سپیجاب شود.
چاپفرهنگ فارسی عمید۱. تکثیر و تولید نوشته به تعداد زیاد.۲. نقش کردن تصویر یا نوشته برروی کاغذ یا پارچه.۳. تولید و انتقال فیلم بر روی کاغذ عکاسی.۴. (اسم) تمامی نسخههای یک کتاب که در یک زمان منتشر میشود: چاپ دوم کتاب.