چاپکدللغتنامه دهخداچاپکدل . [ پ ُ دِ ] (ص مرکب ) چابکدل . هوشیار. باحافظه . تیزفهم : نکو خطو داننده باید دبیرشمارنده ، چاپکدل و یادگیر.(گرشاسب نامه ).
پاکدللغتنامه دهخداپاکدل . [ دِ ] (ص مرکب ) آنکه در دل حیله و مکر ندارد.آنکه کینه و حسد ندارد. پاک قلب . صاحب قلب سلیم . مخلص . ناصح الجیب . مقابل ناپاکدل . (فردوسی ) : چنین گفت کز دین پرستان ماهم از پاکدل زیردستان ما. فردوسی .که قید
پاکدلفرهنگ نامها(تلفظ: pākdel) (به مجاز) ویژگی آن که حسد ، کینه و گمان دربارهی دیگران ندارد ؛ بیکینه .