تیزخاطرلغتنامه دهخداتیزخاطر. [ طِ ] (ص مرکب ) ذکی . فطن (مرد). فطنة (زن ). ذکیة. شهم . سبک فهم . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
تخاطرلغتنامه دهخداتخاطر. [ ت َ طُ ] (ع مص ) با هم گرو بستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تراهن . (قطر المحیط) : هم ُ الجبل ُ الاعلی اذاما تناکرت ملوک الرجال او تخاطرت البزل .
تیزکاریلغتنامه دهخداتیزکاری . (حامص مرکب ) تندی . تندخویی : برادر کیخسرو، فرود، کشته شد از تیزکاری طوس . (مجمل التواریخ و القصص ص 47).
زرازرلغتنامه دهخدازرازر. [ زُ زَ ] (ع ص ) تیزخاطر سبکروح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، زَرازِر. (از اقرب الموارد).
زرزارلغتنامه دهخدازرزار. [ زَ ] (ع ص ) تیزخاطر. سبک روح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، زُرازِر، زَرازِر. (اقرب الموارد).