سپردالغتنامه دهخداسپردا. [ س ِ پ ُ ] (اِخ ) نام قدیم شهر سارد است . (فرهنگ ایران باستان ص 270). نام قدیم شهر لیدیه یا سارد. (ایران باستان ص 1452، 1613 و 1614)
پسردائیلغتنامه دهخداپسردائی . [ پ ِ س َ ] (اِ مرکب ) پسربرادر مادر. پسر نیا. (نیا بمعنی خالوست . برهان قاطع). پسرخال . پسرخالو. || پسر نیای پدری .
لا سردالغتنامه دهخدالا سردا. [ س ِ ] (اِخ ) نام خاندان شاهی کاستیل . چندین عضو از آن خاندان در قرن چهاردهم میلادی در فرانسه مصدر خدماتی بوده اند.
cousinدیکشنری انگلیسی به فارسیعمو زاده، خاله زاده، عمه زاده، پسرعمو یا دختر عمو، پسردایی یا دختر دایی