نخالیلغتنامه دهخدانخالی . [ ن ُ ] (از ع ، ص نسبی ) منسوب است به نخاله که سپوس باشد. (سمعانی ). سبوسه ای . سپوسه ای : علامت این علت خارش بود در مثانه ... و رسوبی نخالی باشد در بُن شیشه . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
نخالگیلغتنامه دهخدانخالگی . [ ن ُ ل َ / ل ِ ] (حامص ) در تداول ، نخاله بودن . لودگی . عمل و صفت نخاله . رجوع به نخاله شود.
نخلیلغتنامه دهخدانخلی . [ ن َ ] (ص نسبی ) چون نخل . به شکل نخل . مانند نخل .- بواسیر نخلی ؛ آن بود که شاخها و بیخهای بسیار دارد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ).
نخلیلغتنامه دهخدانخلی . [ ن َ ] (ص ، اِ) در تداول ، نخری . بچه ٔ اول زنی . (یادداشت مؤلف ).- شکم نخلی .