مهراب خانلغتنامه دهخدامهراب خان . [ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه و ارداک شهرستان مشهد، واقع در 2هزارگزی شمال شرقی مشهد. با 132 تن سکنه . آب آن از قنات و محصول آن غلات است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج <span clas
محرابلغتنامه دهخدامحراب . [ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ژاوه رود بخش دزاب شهرستان سنندج ، واقع در 43هزارگزی جنوب خاوری دزاب و 2هزارگزی تنگی سربا. دارای 500 تن سکنه . آب آن از چشمه و راه آن
محرابلغتنامه دهخدامحراب . [ م ِ ] (ع ص ) محرب . (منتهی الارب ). مردی محراب ؛ مردی بسیار جنگ آور و دلیر. (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مهرابلغتنامه دهخدامهراب . [ م ِ ] (اِخ ) نام پادشاه کابل ، جدمادری رستم ، بدین توضیح که دختر وی رودابه از سیندخت ، زن دستان زال بود و رستم از او بزاد : من از دخت مهراب گریان شدم چو بر آتش تیز بریان شدم . فردوسی .تو را بویه ٔ دخت مهر
مهرابلغتنامه دهخدامهراب . [ م ِ ] (اِخ ) نام پادشاه کابل ، جدمادری رستم ، بدین توضیح که دختر وی رودابه از سیندخت ، زن دستان زال بود و رستم از او بزاد : من از دخت مهراب گریان شدم چو بر آتش تیز بریان شدم . فردوسی .تو را بویه ٔ دخت مهر
مهرابفرهنگ نامها(تلفظ: mehrāb) دارندهی جلوهی آفتاب و کسی که تابش مهر دارد ؛ (در اعلام) پادشاه کابل بود ، همسر او سیندخت نام داشت ، سیندخت مادر رودابه است و رودابه همسر زال و مادر رستم میباشد.
مهرابواژهنامه آزاد(روستاهای گلستان و خراسان شمالی) محل طلوع آفتاب و محل تلاقی خورشید و آب. واژۀ ساخته شده از مهر (خورشید) و آب.
قنات مهرابلغتنامه دهخداقنات مهراب . [ ق َم ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان گوهرکوه بخش خاش شهرستان زاهدان ، واقع در 68هزارگزی باختر خاش . کنار راه فرعی خاش به نرماشیر. موقع جغرافیایی آن جلگه و هوای آن گرمسیری مالاریائی است . سکنه ٔ آن 250</s
مهرابلغتنامه دهخدامهراب . [ م ِ ] (اِخ ) نام پادشاه کابل ، جدمادری رستم ، بدین توضیح که دختر وی رودابه از سیندخت ، زن دستان زال بود و رستم از او بزاد : من از دخت مهراب گریان شدم چو بر آتش تیز بریان شدم . فردوسی .تو را بویه ٔ دخت مهر
مهرابفرهنگ نامها(تلفظ: mehrāb) دارندهی جلوهی آفتاب و کسی که تابش مهر دارد ؛ (در اعلام) پادشاه کابل بود ، همسر او سیندخت نام داشت ، سیندخت مادر رودابه است و رودابه همسر زال و مادر رستم میباشد.