لغتنامه دهخدا
منقصت . [ م َ ق َ ص َ ] (ع اِ) نقصان و عیب . (غیاث ). کمی و نقصان و زیان و خسارت و عیب و خطا. (ناظم الاطباء). منقصة. نقص . نقیصه . کمی . کاستی . ج ، مناقص . (یادداشت مرحوم دهخدا) : چون منقصت سرو و قمر جویی برخیزچون مفسدت لاله و گل خواهی بنشین .