مغامرلغتنامه دهخدامغامر. [ م ُ م ِ ] (ع ص ) در سختی و ازدحام اندازنده خود را بی ترس و بیم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). آنکه حمله می کند و جنگ می نماید بی ترس و بیم . (ناظم
مقامرلغتنامه دهخدامقامر. [ م ُ م ِ ] (ع ص ) به گرو بازنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قمارباز و حریف . (آنندراج ) (غیاث ).قمارکننده . قمارباز. (از ناظم الا
مغامرةدیکشنری عربی به فارسیسرگذشت , حادثه , ماجرا , مخاطره , ماجراجويي , تجارت مخاطره اميز , در معرض مخاطره گذاشتن , دستخوش حوادث کردن , با تهور مبادرت کردن , دل بدريا زدن , خود را بمخاطر
مغامرةلغتنامه دهخدامغامرة. [ م ُ م َ رَ ] (ع مص ) خود را در جنگی سخت اوکندن . (المصادر زوزنی ). به یکدیگر درآویختن بی باک و بیم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غامره مغامرة؛ حمله کرد
مغادرتفرهنگ انتشارات معین(مُ دَ یا دِ رَ) [ ع . مغادرة ] (مص م .) ترک کردن ، باقی گذاشتن ، به جا گذاشتن .