محمود غزنویلغتنامه دهخدامحمود غزنوی . [ م َ دِ غ َ ن َ ] (اِخ ) (سلطان ...) ابوالقاسم بن سبکتکین ملقب به سیف الدوله ، و نیز یه یمین الدوله و امین الملة و غازی . در سال 360 هَ . ق . متولد شد و وفاتش روز پنج شنبه 23 ربیع الاخر سال <sp
محمودلغتنامه دهخدامحمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ملکشاه ، ملقب به مغیث الدین و مکنی به ابوالقاسم از پادشاهان سلجوقی عراق . (511 - 525 هَ . ق .). پس از پدرش (محمد) به حکومت رسید و در 513 علم
سلطان ماضیلغتنامه دهخداسلطان ماضی . [ س ُ ن ِ ] (اِخ ) لقب سلطان محمود غزنوی است . رجوع به محمود غزنوی شود.
شاه زابللغتنامه دهخداشاه زابل . [ هَِ ب ُ ] (اِخ ) شاه زاول . عنوانی است سلطان محمود غزنوی را. (از انجمن آرا) (ازآنندراج ). و رجوع به شاه زاول و محمود غزنوی شود.
محمودلغتنامه دهخدامحمود. [ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن ملکشاه ، ملقب به مغیث الدین و مکنی به ابوالقاسم از پادشاهان سلجوقی عراق . (511 - 525 هَ . ق .). پس از پدرش (محمد) به حکومت رسید و در 513 علم
پهلوان محمودلغتنامه دهخداپهلوان محمود. [ پ َ ل َ م َ ] (اِخ ) فهّاد. رجوع به محمود فهاد در حبیب السیر چ خیام (ج 3 ص 375) شود.
پیرمحمودلغتنامه دهخداپیرمحمود. [ م َ ] (اِخ ) صدفی اورنوی . وی مفتاح کنوز استاد خود خیرالدین را بترکی ترجمه کرده است .
پیرمحمودلغتنامه دهخداپیرمحمود. [م َ ] (اِخ ) دهی از بخش قلعه زراس شهرستان اهواز. واقع در 27هزارگزی شمال خاوری قلعه زراس . کنار راه مالرودشت گل به حوضه . کوهستانی ، معتدل . دارای 217 تن سکنه . آب آن از چشمه و قنات . محصول آنجا غلا
پیل محمودلغتنامه دهخداپیل محمود. [ ل ِ م َ مو ] (اِخ ) پیلانی که سلطان محمود از فتح هندوستان بغزنین برده بود و همین شهرت دارد. (آنندراج ):زر پیلبار از تو مقصور نیست که پیل تو چون پیل محمود نیست .نظامی .
پیل محمودلغتنامه دهخداپیل محمود. [ ل ِ م َ مو ] (اِخ ) نام پیل ابرهه که بر او سوار شده بخانه ٔ خدا بتاخت . نام پیلی که سلطان ابرهه بر آن سوار شد و برای هدم کعبه رفت . (آنندراج ) : با پشه ای آنچنان کند جودکافزون کندش ز پیل محمود.نظامی .