قیانسلغتنامه دهخداقیانس . [ ق َ ن ِ ] (ع اِ) ج ِ قینَس ، بمعنی گاو نر است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به قینس شود.
کانسلغتنامه دهخداکانس . [ ن ِ ] (ع ص ) آهوی به کناس درآینده . (متن اللغة) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
کانیسلغتنامه دهخداکانیس . (اِخ ) راهبی است از جمعیت فرانسیسکن . وی در فلسطین و شام اقامت کرد و تألیفی به اسپانیایی در قواعد و لغت عربی دارد. (1730-1759). (از اعلام المنجد).
قانصلغتنامه دهخداقانص . [ ن ِ ] (ع ص ) نخجیرگیر. (مهذب الاسماء) (ملخص اللغات حسن خطیب کرمانی ). شکاری . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شکارچی . صیاد. (ناظم الاطباء). ج ، قناص . (مهذب الاسماء).