بقرلغتنامه دهخدابقر. [ ب َ ق َ ] (ع اِ) ج ِ بَقَرَة.(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بمعنی مطلق گاو خواه نرخواه ماده بخلاف ثور که گاو نر را گویند. (آنندراج ) (از غیاث ). گاو، نام
بقرلغتنامه دهخدابقر. [ ب َ ق َ / ب َ ] (ع مص ) فرومانده شدن کسی از دیدن دور. (ناظم الاطباء). فرومانده بینایی شدن از دیدار دور. || مانده گردن . (منتهی الارب ). مانده شدن . (آنند
بقرلغتنامه دهخدابقر. [ ب ُ ق َ ] (ع اِ) بلا. || دروغ صریح ، یقال : جأنا بالصقر و البقر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
بقرلغتنامه دهخدابقر. [ ب ُ ق ُ ] (ع اِ) ج ِ بَقَرَة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). و رجوع به بقرة شود.
بغرلغتنامه دهخدابغر.[ ب َ غ َ ] (ع مص ) به بیماری بغر مبتلا شدن شتر، بغرالبعیر بغراً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). || سخت تشنه شدن . (زوزنی ).
بغرلغتنامه دهخدابغر. [ ب َ ] (ع مص ) سخت باریدن باران به یک دفعه ، بغرت السماء بغراً. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (ازآنندراج ). || نرم گردانیدن باران زمین را. (مؤید الفضل
بغرلغتنامه دهخدابغر. [ ب َ / ب َ غ َ ] (ع اِ) دفعه ای سخت از باران . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). باران سخت ناگهانی . (ناظم الاطباء).
بغرلغتنامه دهخدابغر. [ ب َ غ َ ] (ع اِ) تشنگی که از آب نرودیا بیماری تشنگی که شتر در آن بمیرد: عیر رجل من قریش فقیل له مات ابوک بشماً و ماتت امک بغراً. (منتهی الارب ) (ناظم الا
بقراطلغتنامه دهخدابقراط. [ ب ُ ] (اِخ ) نام حکیمی . (غیاث اللغات ). نام حکیمی دهریه که انیس و جلیس سکندر بود و او عالم را قدیم میگفت و مخلوقی نمیدانست . (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منی
بقرالوحشلغتنامه دهخدابقرالوحش . [ ب َ ق َ رُل ْ وَ ] (ع اِ مرکب ) رَمَک . (یادداشت مؤلف ). گاو کوهی . (یادداشت مؤلف ). بقرالوحش و بقرالوحشی : مها (گاودشتی )، ایل (بز نر)، یحمور (گ
بقرةلغتنامه دهخدابقرة. [ ب َ ق َ رَ ] (ع اِ) گاو، نر باشد یا ماده . ج ، بَقَر، بقرات ، بُقُر،بُقران ، بُقّار، اُبقور، بواقر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ماده گاو. (ترجمان جرج
بقریلغتنامه دهخدابقری . [ ب َ ق َ ] (ص نسبی ) منسوب است به بقر، که بعضی به این نسبت اشتهار داشته اند. (سمعانی ). || جوع البقری ؛ جوع گاوی . (یادداشت مؤلف ). و رجوع به جوع و جوع