بارمند شدنلغتنامه دهخدابارمند شدن . [ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دارای بار شدن . و صاحب منتهی الارب آن را بمعنی فربه شدن کوهان و نمودار شدن و روی هم قرار گرفتن پیه کوهان بکار برده است :
بهرمندلغتنامه دهخدابهرمند. [ ب َ م َ ] (ص مرکب ) بهره مند که نصیب باشد. دارای بهره و نصیب . کامیاب . (ناظم الاطباء). مرکب از: بهر + مند (اداة اتصاف ) در زبان پهلوی «بهرمند» (قابل
بهرمندیلغتنامه دهخدابهرمندی . [ ب َم َ ] (حامص مرکب ) بهره مندی . بهره بری . تمتع. || دارای سهم و حصه بودن . (فرهنگ فارسی معین ) .
بارمند شدنلغتنامه دهخدابارمند شدن . [ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) دارای بار شدن . و صاحب منتهی الارب آن را بمعنی فربه شدن کوهان و نمودار شدن و روی هم قرار گرفتن پیه کوهان بکار برده است :
اصیلغتنامه دهخدااصی . [ اَص ْی ْ ] (ع مص ) اصی کوهان ؛ نمودار شدن پیه آن . (از اقرب الموارد). بارمند شدن پیه کوهان . (منتهی الارب ).
بهرمندلغتنامه دهخدابهرمند. [ ب َ م َ ] (ص مرکب ) بهره مند که نصیب باشد. دارای بهره و نصیب . کامیاب . (ناظم الاطباء). مرکب از: بهر + مند (اداة اتصاف ) در زبان پهلوی «بهرمند» (قابل
بهرمندیلغتنامه دهخدابهرمندی . [ ب َم َ ] (حامص مرکب ) بهره مندی . بهره بری . تمتع. || دارای سهم و حصه بودن . (فرهنگ فارسی معین ) .