عالمیانلغتنامه دهخداعالمیان . [ ل َ ] (اِ مرکب ) ج ِ عالَمی ، جهانیان . آنچه در جهان است : و جناح انعام و احسان او بر عالمیان گسترده . (کلیله و دمنه ). تا عالمیان بدانند که چون با
زمانیانلغتنامه دهخدازمانیان . [ زَ ] (اِ مرکب ) بمعنی عالمیان . (آنندراج ). (از: «زمانی »، منسوب به زمان ، عالم + «ان »، علامت جمع). رجوع به زمانی و زمان شود.
سبحةلغتنامه دهخداسبحة. [ س َ ح َ ] (ع اِ) (اصطلاح صوفیه ) تاریکی است که حق عز اسمه عالم و عالمیان را در آن آفرید. سپس رشحه ای از نور خود بر عالمیان پاشید پس هر که را از آن نور ب
تتمه ٔ دور زمانلغتنامه دهخداتتمه ٔ دور زمان . [ ت َ ت ِم ْ م َ ی ِ دَ رِ زَ ] (اِخ ) حضرت رسالت مآب صلی اﷲ علیه و سلم . (آنندراج ) : رحمت عالمیان و صفوت آدمیان و تتمه ٔ دور زمان . (گلستان
کاتبلغتنامه دهخداکاتب . [ ت ِ ] (اِخ ) مولانا انیسی . در خط نسخ تعلیق بطرز خود استاد عالمیان است و کسی مثل او ننوشته مگر برادرش و مولانا بسیار جامع فضایل و کمالات انسانیه بود و
دست کسبلغتنامه دهخدادست کسب . [ دَ ک َ ] (اِ مرکب ) کسب دست . ورزیده به دست . دست آورد : سعادتی که دست کسب آدمیان نشود و پای وهم عالمیان به کنه آن نرسد... نثار روزگار... ملک الاسلا