قدمی ئیللغتنامه دهخداقدمی ئیل . [ ] (اِخ ) (حضور خدا) شخصی لادی که خود و اولاده اش بازر و بابل از اسیری مراجعت نمودند. (کتاب عزرا 2:40). و بر کارکنان شغل بیت اﷲ نظارت میداشت . (کتاب عزرا 3:<span
کدیمیلغتنامه دهخداکدیمی . [ ک ُ دَ ] (ص نسبی ) منسوب است به کدیم که نام اجدادی است . (الانساب سمعانی ).
قدمیلغتنامه دهخداقدمی . [ ق ُ دَ می ی ] (ص نسبی ) (ثوب ...) جامه ای است که در قُدَم و منسوب بدان است . (از منتهی الارب ).
قدمیلغتنامه دهخداقدمی . [ ق ُ دَ ] (ص نسبی ) نسبت است به قدم و آن موضعی است . (منتهی الارب ). رجوع به قدم شود.
قدیمیدیکشنری فارسی به انگلیسیage-old, ancient, antediluvian, antiquated, archaic, démodé, fossil, old, hoary, horse-and-buggy, medieval, musty, old-fashioned, old-line, out-of-date, outdated, outmoded, passé, primitive, senescent, vintage
قدمیلغتنامه دهخداقدمی . [ ق ُ دَ می ی ] (ص نسبی ) (ثوب ...) جامه ای است که در قُدَم و منسوب بدان است . (از منتهی الارب ).
قدمیلغتنامه دهخداقدمی . [ ق ُ دَ ] (ص نسبی ) نسبت است به قدم و آن موضعی است . (منتهی الارب ). رجوع به قدم شود.
پیشقدمیلغتنامه دهخداپیشقدمی . [ ق َ دَ ] (حامص مرکب )حالت و چگونگی پیشقدم . عمل پیشقدم . سبقت و چُستی . صاحب آنندراج آرد: تصمیم در کاری و جلو رفتن با جسارت و با لفظ کردن و نمودن و شدن و بودن استعمال شود.
خوش قدمیلغتنامه دهخداخوش قدمی . [ خوَش ْ / خُش ْ ق َ دَ ] (حامص مرکب ) خوش شگونی . نیک پیی . مبارک قدمی . خجسته قدمی .
متقدمیلغتنامه دهخدامتقدمی . [ م ُ ت َ ق َدْ دِ ] (حامص ) پیشی . تقدم . مقابل متأخری (تأخر) : پیدا کردن حال متقدمی و متأخری که پیشی و سپسی بود. (دانشنامه ٔ علائی ، از فرهنگ فارسی معین ).
کاهل قدمیلغتنامه دهخداکاهل قدمی . [ هَِ ق َ دَ ] (حامص مرکب ) سست قدمی . کاهل قدم بودن . عمل کاهل قدم : نیست راهی که بکاهل قدمی طی نشودپای خوابیده عصایی است که من میدانم .میرزا بیدل (از آنندراج ).
قدمیلغتنامه دهخداقدمی . [ ق ُ دَ می ی ] (ص نسبی ) (ثوب ...) جامه ای است که در قُدَم و منسوب بدان است . (از منتهی الارب ).