ضربه زدندیکشنری فارسی به انگلیسیbeat, bump, belt, concuss, poke, hit, strike, swing, tap, inflict, infliction, deliver
سه ضربه زدنلغتنامه دهخداسه ضربه زدن . [ س ِ ض َ ب َ / ب ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) کسی را بسه مرتبه بر زمین زدن . (فرهنگ فارسی معین ). || پیشی و سبقت گرفتن : در صفت یگانگی آن صف چارگانه رابنده سه ضربه میزند در دو زبان شاعری . <p class="
ضربه زدندیکشنری فارسی به انگلیسیbeat, bump, belt, concuss, poke, hit, strike, swing, tap, inflict, infliction, deliver
سه ضربه زدنلغتنامه دهخداسه ضربه زدن . [ س ِ ض َ ب َ / ب ِ زَ دَ ] (مص مرکب ) کسی را بسه مرتبه بر زمین زدن . (فرهنگ فارسی معین ). || پیشی و سبقت گرفتن : در صفت یگانگی آن صف چارگانه رابنده سه ضربه میزند در دو زبان شاعری . <p class="