صبوحیانلغتنامه دهخداصبوحیان . [ ص َ ] (اِ مرکب ) مفرد آن صبوحی ، منسوب به صبوح . صبوحی خورندگان : گرچه صبوح فوت شد کوش که پیش از آفتاب زآن می آفتاب وش یاد صبوحیان کنی .خاقانی .
سبوهینلغتنامه دهخداسبوهین . [ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه ٔ شهرستان قزوین واقع در 3000 گزی باختر معلم کلایه . هوای آن سرد و دارای 368 تن سکنه است . آب آنجا از چشمه سار تأمین میشود. محصول آن غلات ، لوبیا،
شبگونلغتنامه دهخداشبگون . [ ش َ ] (ص مرکب ) شبرنگ ، چه گون به معنی رنگ آمده است . (برهان ). شبرنگ .(آنندراج ). سیاه و تار. (ناظم الاطباء) : هوا زین جهان بود شبگون شده زمین سربسر پاک پرخون شده . دقیقی .پری چهره گفت سپهبد شنودز سر
صیبونلغتنامه دهخداصیبون . [ ص َ ] (اِخ ) موضعی است و در شعر اعشی از آن ذکری رفته است . (معجم البلدان ).