شافتنلغتنامه دهخداشافتن . [ ت َ ] (مص ) له شدن و فرسوده شدن . (شعوری ). || شکستن . || کهنه شدن . || پیر شدن . (ناظم الاطباء). || ریزه ریزه کردن . (ناظم الاطباء). بصورت غبار درآوردن . || شنا کردن . || شکافتن . ترکیدن .
شگوفتنلغتنامه دهخداشگوفتن . [ ش ِ ت َ ] (مص ) تعجب نمودن . || شکفتن . || گشادن و منبسط شدن . (ناظم الاطباء). || گشاده شدن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || واشدن گل . || غنچه کردن . || تر و تازه شدن . (ناظم الاطباء).
سوفطیونلغتنامه دهخداسوفطیون . [ ف َ ] (معرب ، اِ) بلغت یونانی آش بچه ها را گویند و به عربی خصیةالثعلب خوانند. (آنندراج ) (برهان ). جند بیدستر. (ناظم الاطباء). سورطیون . (بحر الجواهر).