سورچرانیلغتنامه دهخداسورچرانی . [ چ َ ] (حامص مرکب ) سور خوردن . (فرهنگ فارسی معین ). عمل سورچران . کار سورچران . || مفت خوری . (فرهنگ فارسی معین ).
سورچرانلغتنامه دهخداسورچران . [ چ َ ] (نف مرکب ) (تداول عامیانه ) آنکه بیشتر بمهمانیها رود از شکم پرستی . طفیل العرائس . سوری . (یادداشت بخط مؤلف ). آنکه دایماً در فکر سور خوردن باشد. سوری . || مفت خور. (فرهنگ فارسی معین ).
سورچرانفرهنگ فارسی عمیدکسی که هرجا سور و مهمانی باشد بیدعوت برود و بیشتر اوقات بر سر سفرۀ دیگران غذا بخورد.
چرانیلغتنامه دهخداچرانی . [ چ َ ] (حامص ) حاصل مصدر یا مصدر مرخم «چرانیدن » است و بصورت ترکیب به کار رود، چون : چشم چرانی ، سورچرانی ، شکم چرانی ، گله چرانی ، علف چرانی ، خرچرانی ، غازچرانی و غیره .
بزمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، میهمانی، مهمانی، پذیرایی، سور، ولیمه، سورچرانی، اطعام، افطاری، عروسی، ختنهسورون، پارتی خوان، سفره، بساط، میز، خوان انعام خوانچه رومیزی اسبابسفره ◄ بشقاب