تورخلغتنامه دهخداتورخ . [ ت َ وَرْ رُ ] (ع مص ) (از: «ورخ ») ترشدن زمین . || نرم شدن خمیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
توریخلغتنامه دهخداتوریخ . [ت َ ] (ع مص ) تاریخ کردن نامه و آنچه بدان ماند. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). تاریخ کردن . (دهار). تاریخ نوشتن کتاب را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || وقت چیزی پدید آمدن . (آنندراج ).
چراغ پیشانیheadlamp, headlight, head torchواژههای مصوب فرهنگستاننوعی چراغ یا منبع نور برای فعالیت در شب یا در تاریکی که بر روی پیشانی یا کلاه بسته میشود
سختلحیمکاری مشعلیtorch brazing,gas brazingواژههای مصوب فرهنگستاننوعی لحیمکاری سخت که در آن منبع گرما شعلة اُکسیسوخت گازی است
متورخلغتنامه دهخدامتورخ . [ م ُ ت َ وَرْ رِ ] (ع ص ) تر شده . || نرم شده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تورخ شود.
متورخلغتنامه دهخدامتورخ . [ م ُ ت َ وَرْ رِ ] (ع ص ) تر شده . || نرم شده . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تورخ شود.
مستورخلغتنامه دهخدامستورخ . [ م ُ ت َ رِ ] (ع ص ) زمین تر شده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به استیراخ شود.