تسقیفلغتنامه دهخداتسقیف . [ ت َ ] (ع مص ) خانه سقف کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). خانه پوشیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سقف کردن خانه را. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || سقف گردانیدن کسی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة
تسکفلغتنامه دهخداتسکف . [ ت َ س َک ْ ک ُ ] (ع مص ) پاشنه ٔ در ساختن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || پا بر آستانه ٔ درگذاشتن . (از اقرب الموارد) (از المنجد): واﷲ لا اتسکف له ُ بیتا؛ ای لا ادخل له ُ بیتاً. (اقرب الموارد).
تسقفلغتنامه دهخداتسقف . [ ت َ س َق ْ ق ُ ] (ع مص ) حاکمی ترسایان کردن . (مجمل اللغة). اسقف شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد).
مسقفلغتنامه دهخدامسقف . [ م ُ س َق ْ ق َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از تسقیف . رجوع به تسقیف شود. || خانه ٔ پوشیده . (آنندراج ). بیت سقف دار. (از اقرب الموارد). خانه ٔ آسمانه کرده . (دهار). صاحب سقف . باسقف . با آسمانه . آسمانه دار. پوشیده . سرپوشیده . پوشانیده . باپوشش .- مسقف
اسقفلغتنامه دهخدااسقف . [ اُ ق ُ / اُ ق ُف ف ] (معرب ، ص ، اِ) (از یونانی ِ اِپیسکُپُس ) رئیس ابرشیة.رئیس اسقفیه . حاکم ترسایان . (مهذب الاسماء). مقامی دینی مسیحی پس از مطران که در هر شهری بوده است . (مفاتیح ) (محمودبن عمر). خطیب و واعظ نصاری که انجیل بخواند
پوشیدنلغتنامه دهخداپوشیدن . [ دَ ] (مص ) در بر کردن . بتن کردن . در تن کردن . پوشیدن جامه ای را. ملبس شدن . در پوشیدن . بر تن کردن . بر تن راست کردن . لبس . تلبس . مکتسی شدن . اکتساء. (منتهی الارب ). رخت پوشیدن . لتب . (تاج المصادر بیهقی ). التتاب . (منتهی الارب ) :