شیخ تیراوگانلغتنامه دهخداشیخ تیراوگان . [ ش َ ] (اِخ ) تیره ای از طایفه ٔ نوئی (قسمت چهارم چهاربنیچه ٔ جاکی از ایلات کوه گیلویه ٔ فارس ). (جغرافیای سیاسی کیهان ص 89).
ثروانلغتنامه دهخداثروان . [ ث َرْ ] (اِخ ) ابن فزارةبن عبد یغوث . صحابی است . و بیت ذیل را گاه درک صحبت رسول صلوات اﷲ علیه سروده است :الیک رسول اﷲ خبت مطیتی مسافة ارباع تروح و تغتدی .
تراوانیدنلغتنامه دهخداتراوانیدن . [ ت َ دَ ] (مص ) روان کنانیدن . || تراوش کنانیدن . (ناظم الاطباء).
تراوانکر - کشنلغتنامه دهخداتراوانکر - کشن . [ تْرا / ت ِ ک ُ ک ُ ش َ ] (اِخ ) ایالتی در جنوب غربی هند است که 9265000 تن سکنه دارد و مرکز آن تریواندروم است . رجوع به تراونکور شود.
تراوانکر - کشنلغتنامه دهخداتراوانکر - کشن . [ تْرا / ت ِ ک ُ ک ُ ش َ ] (اِخ ) ایالتی در جنوب غربی هند است که 9265000 تن سکنه دارد و مرکز آن تریواندروم است . رجوع به تراونکور شود.
تراوانیدنلغتنامه دهخداتراوانیدن . [ ت َ دَ ] (مص ) روان کنانیدن . || تراوش کنانیدن . (ناظم الاطباء).