تلابیدنلغتنامه دهخداتلابیدن . [ ت َ دَ ] (مص ) تراویدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) (فرهنگ فارسی معین ). لغتی در تراویدن . (حاشیه ٔ برهان چ معین ) : خالی از خود بود و پر از عشق دوست
ترابیدنلغتنامه دهخداترابیدن . [ ت َ دَ ] (مص ) رفتن آب بپالایش ، اندک اندک . و روغن نیز که از انا پالایش گیرد. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). چکیدن آب از کوزه بود. (اوبهی ). تراوید
تلاشیدنلغتنامه دهخداتلاشیدن . [ ت َ دَ ] (مص جعلی ) ضایع کردن . و پاشیدن . || جستجو و تفحص کردن و جستن . (ناظم الاطباء).
تابیدنفرهنگ انتشارات معین(دَ) (مص م .) 1 - پیچیدن ، پیچ دادن . 2 - دوری جستن . 3 - تاب آوردن ، ایستادگی .
للغتنامه دهخدال . (حرف ) حرف بیست و هفتم از الفبای فارسی و بیست و سوم از الفبای عربی و دوازدهم از الفبای ابجدی و نام آن لام است و در حساب جُمَّل آن را به سی دارند:لا و لا لب
ولغتنامه دهخداو. (حرف ) حرف بیست و ششم از حروف هجاء عرب و سی ام از الفبای فارسی و ششم از الفبای ابجدی و نام آن «واو» است و در حساب جُمّل آن را به شش دارند. در تجوید واو از حر
بلغتنامه دهخداب . (حرف ) حرف دوم است از الفباء فارسی و نیز حرف دوم از الفبای عربی و همچنین حرف دوم از ابجد و آنرا «با» و «باء» و «بی » خوانند. و آن یکی از حروف محفوره ، شفهیه
ترابیدنلغتنامه دهخداترابیدن . [ ت َ دَ ] (مص ) رفتن آب بپالایش ، اندک اندک . و روغن نیز که از انا پالایش گیرد. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ). چکیدن آب از کوزه بود. (اوبهی ). تراوید
تلاشیدنلغتنامه دهخداتلاشیدن . [ ت َ دَ ] (مص جعلی ) ضایع کردن . و پاشیدن . || جستجو و تفحص کردن و جستن . (ناظم الاطباء).